♥EXO AND BTS♥



عشق شیطون من!!!!!

 

 

قسمت یازدهم:

 

دستمو روی زنگ گذاشتمو همینطور فشار دادم .
تهیونگ درو باز کردو گفت : چته مگه سر آوردی ؟  - اختیار خونه خودمم ندارم ؟ - بیا تو ببینم .
خودمو روی اولین مبل انداختم و بلند بلند گفتم : ای خدا از رو زمین برت داره دوشیزه کارل . الهی بترشی بمونی رو دسته ننه ات . آخه عوضی این ورزشا فیلو از پا در میاره . اصلا همش تقصیر شریه دیوونه اس . همین شری بود که منو وسوسه کرد برم رقص سالسا
- چرا اینقدر مثل پیر غر میزنی ؟ - آخه تو که نمدونی این یارو چی به سر ما میاره . اگه میدونستی صد سال سیاه این حرفارو نمیزدی . - میای یه شرط ببندیم ؟ - چه شرطی ؟ - من میگم سالسا اینقدا هم که تو میگی سخت نیست . بیا شرط ببندیم فردا من شیفت صبح میرم کلاس سالسا
، اگه خسته شدم تو بردی ولی اکه هموز جون داشتم من بردم . - خنگه من عصرا میرم کلاس - آخه من صبحا فقط وقت دارم . عصرا این ساعت باید برم باشگاه خودمون . - باشه سر چی ؟

- اگه من بردم ، من یه مهمونی میگیرم تو همه ی غذاهاشو درست میکنی تازه فقط دوستای خودمم دعوت میکنم ، اگه تو بردی همه این کارا رو برعکس انجام میدیم یعنی تو مهمونی میگیری همه ی دوستاتم دعوت میکنی منم غذاهارو درست می کنم .
- خونه رو هم تمیز میکنی ؟ - آره ولی در صورتی که تو بردی .
نامردی بود چونکه تهیونگ خودش ورزشکار بود ولی از طرفی اونکه سالسا کار نکرده بود . مطمئنا خسته میشد.
- باشه قبوله . - شرط میبندی ؟ - شرط میبندم . حالا کی میری ؟ - فردا خوبه ؟ - آره خوبه .
انگشت مردونه و کشیده اشو جلو آورد منم انگشت کوچولو و ظریفمو جلو آوردمو انگشتامونو تو هم قفل کردیم . انگشت کوچولوی من در مقابل انگشت آرسیما خیلی مظلوم واقع شده بود . فکر کنم اونم داشت به همین فکر میکرد چون خندید و گفت : تو چقدر کوچولویی دختر .

- تو غول پیکری مشکل من نیست .
- من ؟ من ؟ من غول پیکرم ؟ یه بار میبرمت دانشگاهمون غول پیکرو اونجا نشونت میدم .
- به نظر خودم که کوچولو نیستم .
- بلند شو بایست قد بگیریم .
- باشه .
کنار هم ایستادیم . تا شونه اش به زور میرسیدم . روی پنجچه هام وایستادم . حالا تا روی گردنش بودم .
- در هر صورت من کوچولو نیستم تو غولی .
- باشه بابا من غول . حالا بریم ببینیم دورا  چی درست کرده .
- بریم .

پایان قسمت یازدهم!

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها